به گزارش شهرآرانیوز، البته این به معنی جذابیت نیست، بلکه نگران کننده است و دلهره آور. تازه گاهی تا هفتهها بعد از جابه جایی هم مشکلات جدیدی پیدا میشود، مثل شکستن و فرسوده شدن وسایل یا اثاثیهای که در خانه جدید و کوچک جایی ندارند. نکتههایی که مستأجران این گزارش روایت میکنند، سخن از مسائل دیگری است که درد مشترک مستأجرها حساب میشود، اما انگار با آن خو گرفته اند.
سیما چند سالی است که ساکن مشهد شده است. او اولش قرار بود یک سال در مشهد بماند و همسرش به تهران منتقل شود، اما امسال سومین خانهای است که در بولوار پیروزی اجاره میکنند. او که در مناطق نسبتا مرفه شهر اجاره نشینی کرده است، بازهم از وضعیت اجاره نشینی گلایه دارد: تا دلتان بخواهد دردسر هست.
خانه را که میگیریم، خیالمان راحت میشود که از بلاتکلیفی درآمده ایم، اما چیدن وسایل خودش یک مشکل بزرگ است. کمدها و کابینت خانه جدید با قبلی تفاوت دارد. ساعتها و روزها باید کلنجار بروم که وسایل را چطور بچینم که روی زمین نماند. تجربه من میگوید هربار تعدادی از وسایل بیرون میمانند که یا باید راهی انبار شوند یا کلا قیدشان را بزنم و به این و آن ببخشم و باز برای خانه بعدی بخرم. این یعنی یک هزینه اضافه که هیچ وقت در ضررهای مالی مستأجران محاسبه نمیشود.
یکی دیگر از مشکلات هربار او و همسرش کنارآمدن با همسایه هاست: همه اهالی یک ساختمان دل سوز و متعهد نیستند، به ویژه در ساختمانهایی که تعداد واحدها زیاد است. مدتی طول میکشد که با همسایهها بر سر جای پارک خودرو، مبلغ شارژ ساختمان و نظافت به توافق برسیم. تازه اگر همسایهها مشکلات دیگری نداشته باشند. درحالی که هنگام اجاره، مالک هیچ نکتهای دراین باره نمیگفت، حتی وقتی از مشکلات خبر داشت.
خانه دار است و پسر کلاس دهمی اش هم با سرویس رفت وآمد میکند. با این همه، دوری و نزدیکی از مراکز خرید یا وسایل رفت وآمد برایشان دغدغه است تا بیایید به محله جدید عادت کنید، داروخانه و خشک شویی و مراکز دیگر را پیدا کنید، چندوقتی طول میکشد. باید مسیرهای کم ترافیکتر و نزدیکتر را پیدا کنید. بعضی وقتها یا کم است یا بدمسیر، برای همین ترجیح میدهیم به محل زندگی قبلی برگردیم. این هم یک هزینه دیگر.
خانههایی که در آنها کار میکنم، همه در مناطق بولوار سجاد و امامت هستند. سالمتر که بودم، برایم فرقی نداشت از آخر بولوار طبرسی دوم هر روز خودم را به آنجا برسانم، اما حالا دیگر نمیتوانم. هرسال که صاحب خانه عذرمان را میخواهد، اول به این فکر میکنم که با کدام اتوبوس و خط مترو میتوانم بروم سر کار. اگر کارگری نکنم، از عهده اجاره و خوردوخوراک خانه برنمی آییم.
عفت خانم به گفته خودش تقریبا هیچ وقت به امکانات خانههایی که اجاره کرده است، فکر نمیکند: هرسال با هرچقدر پول که داریم، خانه پیدا میکنیم. دوسال پیش در زیرزمین یک خانه قدیمی که هفت تا پله داشت، زندگی کردم. پارسال یک ۶۵ متری اجاره کردم در طبقه چهارم. زانوهایم به شدت آسیب دید.
برای او هم مشکلات بعد از مستقرشدن آغاز میشود: هرسال بعد از جابه جایی کاسه چه کنم دست میگیرم. شوهرم نگهبان ویلایی در منطقه شاهنامه است و همه کارها و خریدها پای خودم است. میبینم مثلا نانوایی چقدر با خانه فاصله دارد و عصرها که خسته وکوفته از سرکار برمی گردم، باید چقدر پیاده روی کنم. نزدیک خانه درمانگاه و سبزی فروشی نیست و باید برای هرکدام این طرف و آن طرف بروم. خیلیها این بخش از مشکلات اجاره نشینی را نمیبینند. برای همین مستأجرها زود فرسوده میشوند.
تجربه چندسال زندگی در خانههای اجارهای را دارند. خانه جدیدشان، هم از محل کار خودش دورتر است، هم همسرش. محمود و ساناز یک دختر یک ساله هم دارند که باید هرروز او را به خانه مادربزرگش برسانند. محمود میگوید: حتی هنگام خریدن هم نمیتوانید خانهای پیداکنید که با شرایط شما به طور کامل هماهنگ باشد، چه برسد به اجاره. بیشتر مستأجرها به این دلیل که موقتی است، مشکلات خانهها را قبول میکنند، اما بعد بارها از کارشان پشیمان میشوند.
او تعریف میکند که در خانه قبلی هرروز با هم دخترشان را به خانه مادرهمسرش میبردند و هردو راهی محل کار میشدند، اما در خانه جدید اوضاع سختتر شده است: اجارهها آن قدر زیاد شده بود که ناچار شدیم مسیر خانه را دورتر کنیم. حالا همسرم که پرستار بیمارستان است، باید جدا کرایه راه بدهد و من جدا دخترم را برسانم به خانه مادرم و بروم سر کار. یکی از مشکلات اجاره نشینها همین تغییر هزینه حمل و نقل است که با یک جابه جایی میتواند به شدت افزایش پیدا کند، راه را دورتر کند و خستگی را بیشتر.
سرپرست خانواده است با دو دختر و یک پسر. یک مشکل اجاره نشینها را جابه جای بی وقت و ناگهانی میداند: در چهارده سالی که مستأجر بودم، چندبار صاحب خانه آمده به هزار بهانه و خواهش و التماس عذر ما را خواسته است. هنوز وسیلهها پهن نشده بودند، دوباره همه را جمع کردم، پول باربری دادم، حق بنگاه و همه چیز دوباره تکرار شد.
خانههایی که اجاره میکند، مرکز شهر و اطراف حرم هستند. برای نزدیک بودن به محل کارش، اما مشکلات مخصوص به خودش را دارد: خانههای مرکز شهر همه کوچههای باریک دارد و ازدحام جمعیت. معمولا آنها را به زائران اجاره داده اند و شب و روز سروصدای آنها در خانه ماست، طوری که خواب و آسایش نداریم.
اما آنچه بیشتر آزارش میدهد، هزینههایی است که در هر خانهای به او تحمیل میشود: از بنگاه املاک که خارج میشویم، صاحب خانه هیچ کاری ندارد. سراغ هرچیزی را میگیریم که خراب است یا نقص دارد، دیگر پاسخگو نیست. ظلم است که مستأجر لوله کشی خانه را درست کند یا کولر را.
برای همین خانه در ماه اول ۵ میلیون تومان هزینه کرده است، معادل اجاره یک ماه: گچ دیوارها خراب بود، طوری که پریزها را با چسب نواری به دیوار چسبانده بودند. کولر هیچ قطعهای نداشت. چندتا از لوله کشیها را هم تعمیر کردم، چون واقعا قابل زندگی کردن نبود. به صاحب خانه که گفتم، زیر بار نرفت. میگفت هرکاری انجام بدهید، برای خودتان است. من برای هر خانهای مجبورم هزینه کنم، چون صاحب خانهها به چهاردیواری به شکل منبع درآمد نگاه میکنند، آن را تعمیر و بازسازی نمیکنند. روزبه روز خانه هایشان خرابتر میشود، اما حیفشان میآید برای مستأجر کاری بکنند.